کمپین اهدای خون در مسجد جامع «رسول اعظم» شهر شیعه نشین صفوی عربستان+عکس
تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۰۸۷۴۱
با آغاز کمپین اهدای خون در مسجد جامع «رسول اعظم» صفوی عربستان تاکنون ۵۸ نفر خون خود را اهدا کرده اند.
به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از جهات الاخباریه، کمپین اهدای خون به همت مسجد رسول اعظم با همکاری بیمارستان تخصصی ملک فهد در شهر شیعه نشین صفوی شرق عربستان برگزار شد.
این کمپین از روز یکشنبه آغاز شده و تا روز پنج شنبه ادامه دارد و هر کسی که بخواهد می تواند خون خود را به بیماران اهدا کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
محمد عبدالرحمن الطلحی، هماهنگ کننده بانک خون در بیمارستان ملک فهد گفت: هدف از این اقدام، جمع آوری بیشترین تعداد اهدای خون است تا به پیوند اعضا و کسانی که به خون نیاز دارند، کمک کنند.
وی گفت: در روز اول این کمپین، 58 نفر خون خود را اهدا کردند.
بنا بر این گزارش، افراد نیکوکار باید کارت شناسایی خود را به همراه داشته باشند و از ساعت هفت و نیم عصر تا یازده شب در مسجد جامع رسول اعظم پذیرای افراد برای اهدای خون هستند.
پایان پیام/43
منبع: شبستان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۰۸۷۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(عکس) روایت غمانگیز رسول خادم از گفتگو با دختر پابرهنه
رسول خادم پیشکسوت کشتی ایران که این روزها در کنار مردم سیبزده سیستان و بلوچستان حضور دارد با انتشار تصاویری از یک دختر پابرهنه نوشت:
ازش پرسیدم؛ خواهرته؟!
سرش رو به طرف بالا تکون داد، یعنی نه …!
گفتم؛ اینا وسایلِ خونه شماست؟ رو فرشی و کاسه و … اینایی که روی زمین افتاده رو میگم؟
نگام کرد …!
یه هو دیدم چشاش پُر اشک شد …
به هم ریختم! آخه این چه سوالی بود من کردم!
اشک آرام از گونه اش روان شد …
اصرار من به اینکه درست میشه دختر عزیزم هم، هیچ فایدهای نکرد …
پای برهنه …
بچه به بغل …
روی گِلها …
با چشم گریون …
قدم برداشت و رفت …
ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی
سیستان و بلوچستان
روستاهای اطراف شهرستان کُنارک